هر چی بخوای
نوشته شده در تاريخ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, توسط mikel |

 

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش

آتش طور کجا موعد دیدار کجاست

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد

در خرابات بگویید که هشیار کجاست

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند

نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است

ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست

بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش

کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو

دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست

ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی

عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست

 

غزل زیبای سعدی..

خبرت خـراب تــر كــرد جـــراحت جــدایی
چو خیال آب روشن كه به تشنگان نمایی
تو چه ارمغان آری كه به دوستان فرستی
چه از این به ارمغان كه تو خویشتن بیایی
بشدی و دل ببری و به دست غم سپردی
شــب و روز در خیــالی و نــدانمت كجایی
دل خویش را بگفتم چو تو دوست می گرفتم
نه عجب كه خوبـــرویــان بكننـــد بی وفـــایی
تو جفای خود بكردی و نه من نمی توانم
كه جفا كنم، ولیكن نه تو لایــق جفــایی

چــه كننــد اگــر تحمـــل نكننــد زیر دستـــان
تو هر آن ستم كه خواهی، بكنی كه پادشاهی
سخنی كه با تو دارم، به نسیم صبح گفتم
دگری نمی شناسم، تو ببــر كــه آشنـایی
من از آن گذشتم ای یار كه بشنوم نصیحت
برو ای فقیــه و بـا مــا مفــروش پارســـایی
تو كه گفته ای تأمل نكنم جفای خوبان
بكنی اگر چو سعدی نظــری بیازمــایی
در چشم بامـدادان بــه بهــشت برگشــودن
نه چنان لطیف باشد كه به دوست برگشایی

 


 


.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.